همیشگی ترین دیوونه وابری ترین عاشق |
|||||||||||||
شنبه 19 / 7 / 1390برچسب:, :: 23:21 :: نويسنده : پانيذ جوووون
سلام بچه ها ببخشيدكه به نظراتون پاسخ ندادم وبهتون سرنزدم! چندروزه كه اينترنتمون قطع است ومعلوم نيست تاكي قطع باشه! الانم ازخونه ي خالم اومدم اپ كردم وقتي اومدم جبران ميكنم فراموشم نكنين هاااا نظرات شما عزیزان:
سلام خوبی؟؟؟
من آپم
عادت یا عشق نمیدونم نمیتونم نبینمت
نمیتونم حتی یه شب به تنهایی بسپارمت عادت یا عشق فقط بدون مثل نفس دوست دارم خودم اگه از یاد برم تورو به خاطر میارم هر اسمی که میخوای بذار رو منو احساسم به تو عادت، هوس،عشق یا هوا... یه اسم یا یه واژه ی نو اما بدون هزار دفعه اگه بازم دنیا بیام دوباره عاشقت میشم همیشه دنبالت میام ساده بگم ساده بگم سادگیاتو دوس دارم ساده نمیگذرم ازت تورو تو شعرام میارم ساده بگم عاشقتم ساده بگم میخوام تورو عادت دارم با تو باشم یک وقت نگی بهم برو ساده بگم من ساده بگم سادگیاتو دوس دارم ساده نمیگذرم ازت تورو تو شعرام میارم ساده بگم عاشقتم ساده بگم میخوام تورو عادت دارم با تو باشم یک وقت نگی بهم برو دوست ندارم سختش کنم احساسمو نسبت به تو میخوام بهت ساده بگم فقط توهم ساده بشو حرفامو گوش بده میخوام حال دلم رو بدونی شاید اثر کرد حرفامو بشه کنارم بمونی شاید بشه رویای من به سادگی دنیا بیاد حس بد خداحافظی دیگه سراغمون نیاد ساده بگم ساده بگم سادگیاتو دوست دارم ساده نمیگذرم ازت تورو تو شعرام میارم ساده بگم عاشقتم ساده بگم میخوام تورو عادت دارم با تو باشم یه وقت نگی بهم برو ساده بگم من ساده بگم سادگیاتو دوست دارم ساده نمیگذرم ازت تورو تو شعرام میارم ساده بگم عاشقتم ساده بگم میخوام تورو عادت دارم با تو باشم یه وقت نگی بهم برو niloofar
ساعت20:39---24 مهر 1390
سلام `پانیذ جونم خوبی عزیزم؟ ببخشید مرورگرم خراب شده بود نمیتونستم نظر بدم[خجالت] دلم واست تنگ شده بود[قلب] دوست دارم فعلا بای تا های[بوسه]
سلام سارا جونم خوبی عزیزم؟ ببخشید مرورگرم خراب شده بود نمیتونستم نظر بدم[خجالت] دلم واست تنگ شده بود[قلب] دوست دارم فعلا بای تا های[بوسه]
سلام چشم حتما آپ میکنم..
امشبم ای دختر شاعر پسند رمز عشق و عاشقی آموختی . شمع عشقم را که در دل مرده بود با دم گرم فسون افروختی روزگاری بود کز بیم فریب دل نمی بستم به عشق دختران خواهشم در سینه می جوشید و باز می هراسیدم از این افسونگران سالها رخسار یک بازیچه را اندر آغوش زنان پرداختم.
من و شعر وجوبار
رفتیم و رفتیم به آنجا رسیدیم آنجا که دیگر نه جای پای کس بود و نه آشنا بود درختان به آیین دیگر و مرغان به آیین دیگر صدایی که می آمد از دور صدای خدا بود رها بود به هنگام پرواز از روی باغی به باغی کسی زیر بال پرستو و پروانه ها را نمی کرد تفتیش شقایق ز طوفان نمی گشت....
salam karet aliye azizam vali kheyli badi k mano faramosh kardi yani weblog mano
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||||||||||||
|